سلام آبجی جونم .
امروز که واسه مامان آش می پختیم جات حسابی خالی بود ...
دوستت دارم .
سلام عزیز دل من ... حواهر کوچیک و مهربونم حیلی سورپرایز شدم از دیدن این وبلاگ... یاد روزای خوب و خوش باهم بودنمون افتادم... روزایی که هرگز خاطرات شیرینش از ذهن من محو نمیشه... شدیدا دلتنگتم ... دلم میخواد یه روزباهم فقط من و تو از صبح تا شب خوش بگذرونیم... خیلی دوست دارم عزیزم... مواظب خودت باش مهربون من... تا آخر دنیا برای من همون خواهر کوچیک با اون قلب مهربون هستی... مراقب خودت باش ... میبوسمت
سلام مهربونم .
با دو روز تاخیر
به خاطر مشغولیت هایی که خودت می دونی
تولدت مبارک عزیزم .
از خدا میخوام همیشه و همه جا صحیح و سالم با خوبی و خوشی
شبهاتو صبح کنی و روزهاتو شب .
می خواستم اینجا رو روز تولدت بهت نشون بدم اما چون آپش نکرده بودم
نشد اما عیب نداره می دونم ناراحت نمیشی !
.
.
.
اینجا مال ماست تا هرچی دلمون خواست توش بنویسیم .
به دور از هر چیز و هرکس .
.
.
.
دوستت دارم خواهر مهربونم .
خواهر کوچولوی تو !
دخترک